بنی آدم اعضای یک پیکرند
برگی از گلستان سعدی از دوره تیموری از گالری هنری فریر در واشنگتن.
بنى آدم اعضاى یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوى به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بىغمى
نشاید که نامت نهند آدمى
گلستان سعدی کتابی است اخلاقی و ادبی که تقریباً هر ایرانی پاره ای از آن را در ذهن دارد. از عوام که شاید ندانند آن کلام از کیست تا خواص که بی شک پاره های بسیاری از آن را در ذهن دارند و بدان تعلق خاطری هم دارند. گلستان سعدی کتابی است که به آب زر باید نوشت.
شعر مشهور «بنی آدم اعضای یک پیکرند» در باب اول گلستان است، ذیل این حکایت:
«بر بالین تربت یحیی پیغامبر علیه السلام معتکف بودم در جامع دمشق، که یکی از ملوک عرب که به بیانصافی منسوب بود اتفاقاً به زیارت آمد و نماز و دعا کرد و حاجت خواست.
آنـان کـه غـنـىتـرنـد مـحــتـاجتـرند
آنگه مرا گفت: از آنجا که همت درویشان است و صدق معاملت ایشان، خاطری همراه من کنند که از دشمنی صعب اندیشناکم. گفتمش: بر رعیت ضعیف رحمت کن تا از دشمن قوی زحمت نبینی.»
ما ایرانیان مباهات میکنیم که بر سردر سازمان ملل متحده در نیویورک از میان این همه گفتارهای نیک از شاعران و حکمای سراسر عالم در طول تاریخ، همین شعر سعدی کتابت شده است:
Human beings are members of a whole,
In creation of one essence and soul.
If one member is afflicted with pain,
Other members uneasy will remain.
If you have no sympathy for human pain,
The name of human you cannot retain.
ترجمه ای است از فرانسیس گلدوین در قرن نوزدهم میلادی.
این شعر ـ چنان که سعدی در اشعارش بسیار مکرر بر احادیث نبوی نظر داشته است ـ ترجمهای است از این حدیث که از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در بسیاری از کتب حدیثی نقل شده و فرموده: «إنّ مَثَلَ المؤمنینَ فی تَوادُدِهِم وَتَراحُمِهِم کَمَثَلِ الجسَدِ، إذَا اشتَکی? مِنهُ عُضوٌ تَداعی? لَهُ سائِرُ أعضاءِ جَسَدِهِ بِالسَهَرِ وَالحُمّی?» و مشابه این حدیث از امام صادق علیه السلام نیز در کتاب مؤمن حسین بن سعید اهوازی از قرن سوم نقل شده است. این که در برخی مقالات، اهل تحقیق مآخذی دیگر برای مصرع دوم شعر ذکر کردهاند، چندان پسند خاطر نمینماید.
مرحوم مطهری در انسان کامل، درباره? این شعر سعدی فرموده است که خصلتی که سبب میشود همه? اعضای بدن با مشکلی که در یک عضو پدید میآید بیخوابی بکشند یا گرمای تب آنها را فرا بگیرد، وجود روحی است که بدن دارد. اگر جسد مرده باشد و دستش را تکه تکه کنند در حال بقیه اعضا هیچ تغییری حاصل نمیشود. و روح ایمان است که انسانها را اعضای یک پیکر میکند. و حدیث پیامبر که در آن مشبه «مؤمنین» اند صحیح است و شعر سعدی که در آن «بنیآدم» به اعضای جسد تشبیه شدهاند، ترجمهای است غلط. آیا ویتنامیها بنیآدم نیستند یا آمریکایی ها بنیآدم نیستند؟ هر دو بنیآدمند اما همدردی نداشتند. روح ایمان در جامعه، سبب میشود که پیکری واحد و همبسته و همدرد درست شود و روزگار، هر عضوی را در آن پیکر به درد آورد، باقی اعضا با او به بیداری و ناآرامی و تب همراه میشوند.
اشکال مرحوم مطهری هر چند می تواند شرح خوبی بر این سخن باشد اما تقریباً در مورد شعر سعدی صحیح نیست. سعدی در این شعر سیمای بنیآدم را «آنچنان که باید باشند» تصویر کرده است، نه آن چنان که هستند. یعنی سعدی در این شعر دعوت کرده است به این که بنیآدم با هم چنان رابطهای را که مؤمنان دارند باید داشته باشند. یعنی شأن آدمیت را چنان می بیند که باید چنان که پیامبر اکرم فرموده است «مؤمنانه» روحی پاک در آنها باشد، که اعضای یک پیکر شوند. و برای همین است که در آخر فرموده است «تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی».
چاپ اسکناس ده هزار تومانی و درج بیت اول این شعر در پشت آن، جدال قائلان به «دیگر» و «پیکر» را در این شعر، در مطبوعات زنده کرده است.
در ابتدا باید گفت که صورت «اعضای یکدیگر» معنی جالبی ندارد! و تشبیه هم در آن، صورت کاملی پیدا نمیکند. البته نه این که زید گوش عمرو و عمرو پای بکر و بکر بینی زید باشد. بلکه این معنی که هر شخصی عضوی از دیگری باشد، تصور درستش این است که مثلاً یکی از دوستان من چشم من است، عزیز من است. و اگر دردی به او رسد من ناآرام میشوم. و من نیز مثلاً دست کسی هستم، اگر به من دردی برسد همه? اعضای او بیقرار میشوند، یعنی او بیقرار میشود. به هر حال بعید است مراد گوینده این باشد. رابطه در این معنی کاملاً دو طرفه است. بین دو انسان از یک جامعه. نهایتاً میتوان فرض کرد که این رابطه دونفره بین یک نفر و تک تک افراد کل جامعه برقرار است و همه افراد جامعه برای مثلاً دستشان که به درد آمده ناآراماند.
صورت «اعضای یک پیکرند» هیچ تعقیدی ندارد. تشبیه در آن تام و تمام است و اگر شعر ناظر بر حدیث باشد، ترجمهای درست از آن ارائه شده است و اگر هم ناظر بر حدیث نباشد، کاملاً گویاست و هیچ پیچیدگی در آن نیست. هر فرد عضوی از پیکر جامعه است. گوهر همه? افراد انسانی جامعه یکی است. جامعه انسانی در برابر دردمندی یک فرد، ناآرامی و بیقراری میکند، تا وقتی که آن درد برطرف شود و آرام بنشیند. چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار. تشبیهی است مرکب و آسانفهم. البته چنان که میبینید، در ترجمهای هم که در بالا نقل شد و بر سردر سازمان ملل است، صورت دوم (یک پیکرند) ترجمه شده است.
اما رجحان صورت دوم بر اول، دلیل بر اصالت آن نمیشود. به هر حال باید دید شیخ اجل چه فرمودهاند. به نسخ خطی گلستان که مراجعه میکنیم صورت «یکدیگر» را میبینیم. سعید نفیسی معتقد است که به علت تداول خط رقاع در روزگار سعدی، و اینکه «در این خط برخی از حروف را که ما جدا مینویسیم به یکدیگر میچسباندند و ازآن جمله برای رعایت تندنویسی، دال دیگر را به حرف یای بعد از آن متصل میکردند، هنگامی که خواستهاند این شعر سعدی را از خط رقاع به خط دیگری نقل کنند (یکپیکر) را (یکدیگر) خواندهاند و این نقص فاحش درشعر سعدی پیش آمده است» (مجله کاوش، شماره اول، دوره دوم، آبان 1342 ص 23).
حال با این همه سر و صدا و در نتیجه آن، استعلام بانک مرکزی از فرهنگستان زبان برای تشخیص صورت صحیح بیت، و تأیید «یکدیگر» از طرف فرهنگستان، دیگر مجالی برای تصحیح آن نیست. خوشبختانه، شعر مشهورتر از آن است که اسکناس یکصدهزار ریالی بتواند تأثیری در آن بگذارد.